من / عشق
پاک یعنی
سرزمین لحظه
یعنی بیداد
عشق من
باختن عشق
جان یعنی
زندگی لیلی و
قمار مجنون
در عشق یعنی ... شدن
ساختن عشق
دل یعنی
کلبه وامق و
یعنی عذرا
عشق شدن
من عشق
فردای یعنی
کودک مسجد
یعنی الاقصی
عشق / من
در سرندارم هوسی چشمی ندارم به کسی ... آزاده ام من
گفته بودی چو بمانم می مانی.گفته بودی چو بخواهم می خواهی
.گفته بودی چو ببازم می بازی
...من باختم من خواستم من باختم...اما تو نماندی تو نخواستی تو بردی
من میگم: منو شکستن چشم فانوسمو بستن
تو میگی:
خدا بزرگه ماه رو میده به شب مامن میگم: آخه دلم بود اونکه افتاده به خاکت
تومیگی:
سرت سلامت آیینه ها زلال و پاکهاینه که فاصله ها رو نمیشه با گریه پر کرد
یکیمون بهار سرخوش یکیمون پاییز پردرد
من میگم: فاصله هرگز بین دستهای تو تا من
تو میگی:
زندگی اینه حاصل عشق تو با منمن میگم: حالا بسوزم یا که با غصه بسازم
تو میگی: فرقی نداره من که چیزی نمیبازم
من میگم: اینجارو باختی عمری که رفته نمی یادتو میگی: قصه همین بود تو یه برگی توی این باد